البته باید توجه داشت روایاتی که در مورد جزئیات امر خراسانی صحبت کردهاند ضعیف هستند؛ و تهیه کنندگان اینگونه فیلم های مستند نیز مطالب را گزینشی استفاده کرده اند.
* معروف ترین نشانه ای که برای خراسانی مطرح است وجود خال –نه خلل- در دستان اوست. روایتی که به آن استناد شده است این است: حَدَّثَنَا سَعِیدٌ أَبُو عُثْمَانَ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ، قَالَ: «یَخْرُجُ شَابٌّ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ بِکَفِّهِ الْیُمْنَى خَالٌ مِنْ خُرَاسَانَ بِرَایَاتٍ سُودٍ بَیْنَ یَدَیْهِ شُعَیْبُ بْنُ صَالِحٍ، یُقَاتِلُ أَصْحَابَ السُّفْیَانِیِّ فَیَهْزِمُهُمْ»
و در همین کتاب روایت دیگری ذکر شده که این خال در دست چپ اوست. به این روایت دقت کنید:
حَدَّثَنَا الْوَلِیدُ، وَرِشْدِینُ، عَنِ ابْنِ لَهِیعَةَ، عَنْ أَبِی قَبِیلٍ، عَنْ أَبِی رُومَانَ، عَنْ عَلِیٍّ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: «یَلْتَقِی السُّفْیَانِیُّ وَ الرَّایَاتُ السُّودُ، فِیهِمْ شَابٌّ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ، فِی کَفِّهِ الْیُسْرَى خَالٌ، وَ عَلَى مُقَدِّمَتِهِ رَجُلٌ مِنْ بَنِی تَمِیمٍ یُقَالُ لَهُ شُعَیْبُ بْنُ صَالِحٍ بِبَابِ إِصْطَخْرَ، فَتَکُونُ بَیْنَهُمْ مَلْحَمَةٌ عَظِیمَةٌ، فَتَظْهَرُ الرَّایَاتُ السُّودُ، وَ تَهْرُبُ خَیْلُ السُّفْیَانِیِّ، فَعِنْدَ ذَلِکَ یَتَمَنَّى النَّاسُ الْمَهْدِیَّ وَ یَطْلُبُونَهُ» هرچند که این کتاب (فتن) نه تنها نزد شیعه اعتباری ندارد بلکه نزد عامه نیز قابل قبول نیست.
* با توجه به معنای لغوی شابّ (که به فرد حدوداً سی تا چهل سال گفته شده)، اطلاق آن به افراد بالای چهل سال غلط است. از این روی به چه توجیهی میتوان مقام معظم رهبری را شابّ نامید؟ آیا پیاده روی میتواند ملاک اطلاق جوان باشد؟
* در روایات مربوط به سید حسنی، روایت قابل قبولی که می توان به آن استناد کرد روایتی است که مرحوم کلینی در کافی آورده است و در آن حدیث، حرکت او در حجاز مطرح شده است و قبل از ظهور کشته می شود، و ارتباطی با خراسانی ندارد. از امام صادق(ع) نقل شده است: «...وَ یَسْتَأْذِنَ اللَّهَ فِی ظُهُورِهِ فَیَطَّلِعُ عَلَى ذَلِکَ بَعْضُ مَوَالِیهِ فَیَأْتِی الْحَسَنِیَّ فَیُخْبِرُهُ الْخَبَرَ فَیَبْتَدِرُ الْحَسَنِیُّ إِلَى الْخُرُوجِ فَیَثِبُ عَلَیْهِ أَهْلُ مَکَّةَ فَیَقْتُلُونَهُ...» در سایر روایات نیز ارتباطی دیده نمی شود.
در روایت غیر معتبر دیگری مطلب دیگری مطرح شده که قابل تأمل است. از امام علی(ع) نقل شده است: «یَخْرُجُ الْحَسَنِیُّ صَاحِبُ طَبَرِسْتَانَ مَعَ جَمٍّ کَثِیرٍ مِنْ خَیْلِهِ وَ رَجِلِهِ حَتَّى یَأْتِیَ نَیْسَابُورَ فَیَفْتَحُهَا وَ یَقْسِمُ أَبْوَابَهَا ثُمَّ یَأْتِی أَصْبَهَانَ ثُمَّ إِلَى قُمَّ فَیَقَعُ بَیْنَهُ وَ بَیْنِ أَهْلِ قُمَّ وَقْعَةٌ عَظِیمَةٌ یُقْتَلُ فِیهَا خَلْقٌ کَثِیرٌ فَیَنْهَزِمُ أَهْلُ قُمَّ فَیَنْهَبُ الْحَسَنِیُّ أَمْوَالَهُمْ وَ یَسْبِی ذَرَارِیَّهُمْ وَ نِسَاءَهُمْ وَ یُخَرِّبُ دُورَهُمْ فَیَفْزَعُ أَهْلُ قُمَّ إِلَى جَبَلٍ یُقَالُ لَهَا وراردهار فَیُقِیمُ الْحَسَنِیُّ بِبَلَدِهِمْ أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ یَقْتُلُ مِنْهُمْ عِشْرِینَ رَجُلًا وَ یَصْلِبُ مِنْهُمْ رَجُلَیْنِ ثُمَّ یَرْحَلُ عَنْهُم.» «حسنى سردار طبرستان با جمعى بسیار از سواره و پیادهاش خروج کند تا به نیشابور آید و آن را بگشاید و درهایش پخش کند و سپس به اصفهان آید و سپس به قم، و میان او و مردم قم نبردى سخت رخ دهد که در آن مردمى بسیار کشته شوند و اهل قم شکست خورند و حسنى اموالشان را چپاول کند و زنانشان و فرزندانشان را اسیر کند و خانههاشان را ویران سازد، و مردم قم بکوهى به نام «وردآهار» پناه برند و حسنى 40 روز در شهرشان بماند، و از آنها 20 مرد بکشد و دو مرد به دار زند و از آنها بکوچد» این روایت را چگونه می¬توان توجیه کرد؟ و آیا می توان به خراسانی ارتباط داد؟
* اما استغاثه حسنی؛ ابتدا روایت را ملاحظه کنید: «ثُمَّ یَخْرُجُ الْحَسَنِیُّ الْفَتَى الْصَبِیحُ الَّذِی نَحْوَ الدَّیْلَمِ یَصِیحُ بِصَوْتٍ لَهُ فَصِیحٍ یَا آلَ أَحْمَدَ أَجِیبُوا الْمَلْهُوفَ وَ الْمُنَادِیَ مِنْ حَوْلِ الضَّرِیحِ فَتُجِیبُهُ کُنُوزُ اللَّهِ بِالطَّالَقَانِ کُنُوزٌ وَ أَیُّ کُنُوزٍ لَیْسَتْ مِنْ فِضَّةٍ وَ لَا ذَهَبٍ بَلْ هِیَ رِجَالٌ کَزُبَرِ الْحَدِید» «آنگاه سید حسنى آن جوان زیبا از طرف سرزمین دیلم خروج کرده و با صداى رسا صدا می زند: اى آل احمد! دعوت آن کس را که از غیبتش متأسف بودید و ندا می¬کند از ناحیه ضریح اجابت کنید؛ پس گنج هاى خدا از طالقان او را می¬پذیرند، آن ها گنج¬هائى هستند اما چه گنجى که نه طلا و نه نقره است بلکه مردانى هستند که ایمانى فولادین دارند» علاوه بر ضعیف بودن سند روایت، دعوت حسنی از کیست؟ آیا امام زمان(عج) را می¬خواند یا مردم را دعوت به امام می¬کند؟ به علاوه در روایت به منطقه دیلم اشاره شده است.
* نکته قابل توجه اینکه در روایات (بنابر پذیرش سند) پرچم یمانی دارای بهترین و کاملترین هدایت مطرح شده است و تهیهکنندگان این مستند نیز به آن اشاره دارند. آیا اینان میخواهند فعالیت جناب حجت الاسلام و المسلمین سید حسن نصرالله و حرکت و حرفهای او را هدایت کنندهتر از رهبر معظم انقلاب معرفی کنند؟ در حالی که آقای سید حسن نصرالله خود را سرباز رهبر میداند و ما به روشنی شاهدیم که مقام معظم رهبری بهترین فرد در امر مدیریت و هدایت جامعه انسانی است. و یا میگویند حسین الحوثی از رهبران جهادی یمن برتر از رهبر است؟ آیا واقعاً تهیه کنندگان این فیلم به دنبال معرفی شخص خاصی به هر قیمتی نیستند؟
6. سفیانی
با تأمل در روایات سفیانی میتوان پذیرفت که ائمه علیهم السلام از خروج فردی به نام سفیانی نام بردهاند. اما روایاتی که به جزئیات حرکت او اشاره دارند ضعیف و بیاعتبار است. به علاوه آنکه در مواردی ابهام آمیز است و نمیتوان بر اساس آن ادعایی کرد. و تطبیق آن بر فرد خاص به شکلی که در فیلم آمده ـ با این پشتوانه ضعیف ـ واقعاً محل تأمل است. کدامیک از محققان عرصه مهدویت بعد از تحقیقات فراوان و بررسی شخصیت¬ها به نتیجه¬ای عجیب رسیدند و آن را به یک عنصر مزدور تطبیق دادند؟
آیا دیدگاه یک خانم محقق آمریکایی در مورد شجره نامه پادشاه اردن حرف اول و آخر است؟ و منظور از محققان، ایشان است؟ اینکه اجداد ملک عبدالله از مکه به اردن آمده اند چه مطلبی را می خواهد ثابت کند؟ آیا این گونه می خواهند أموی بودن او را ثابت کنند؟ مگر فقط طایفه أموی و فرزندان ابوسفیان در مکه زندگی می کردند؟ در حالی که تاریخ شاهد حضور اقوام متعددی در مکه از دیر زمان بوده است و بنی هاشم از طوایف مهم در مکه بوده و از موقعیت اجتماعی بالایی برخوردار بودند. همچنین در تاریخ آمده است که تا سالیان طولانی سادات حسنی حاکم و شریف مکه بودند و اگر اجداد ملک عبدالله از مکه و از شریفان آن بوده است، اینکه از طایفه بنی هاشم باشد قابل قبول تر است.
در تطبیق نشانه¬ها نیز برخی از آن ها اخذ شده و برخی دیگر را رها کردند. ابتدا در مورد خصوصیات ظاهری سفیانی به رنگ چهره سرخ و چشمان زاغ و موهای زرد اشاره می¬کنند و بعد در تطبیق آن به ملک عبدالله به علت عدم تطابق ویژگی سوم با او، آن را رها می کنند. همچنین اینکه رنگ سرخ علامت بنی امیه بوده است پشتوانه و دلیل تاریخی ندارد.
7. تشابه با شهدای کربلا
شهدای کربلا افرادی شجاع و وارسته بودند که جان خود را نثار دین و امام خود کردند. آنان به مقام قرب رسیده و «عند ربهم یرزقون» هستند. آنان نمونه کامل و اسوه روشن جانبازی در راه حق هستند. و آرزوی همه ما نایل شدن به این مقام است و دعای ما چنین است «لیتنی کنت معکم فأفوز فوزا عظیما»
اما آیا این ویژگی ها باعث می شود بگوییم یاران امام مهدی(عج) مانند یاران امام حسین(ع) در کربلا هستند؟ و به گونه ای القا شود که گویا در روایات به این تشابه اشاره شده است، در حالی که حدیثی در این زمینه نقل نشده است. هرچند یاران اهل بیت علیهم السلام در صفاتی مشترک هستند ولی آیا نباید نوع حرکت و محدوده قیام این دو امام بزرگوار را در نظر گرفت؟ و آیا تفاوت در شکل و وسعت (نه محتوا، که هر دو قیام الهی بود) این قیام¬ها، تعداد و ویژگی های یاران را مختلف نمی کند؟
سخن آخر
در آخر، دوباره یادآوری مینمائیم که بر ما لازم است با توجه به کلام علما و اطاعت از ولی فقیه، در مسیر زمینهسازی ظهور با پالایش درونی خود و تطهیر نفس و تلاش برای ایجاد آمادگی عمومی تحت سرپرستی و هدایت ولی فقیه و علمای بزرگوار گام برداریم.
والسلام علی من اتبع الهدی
جمعی از محققین مرکز تخصصی مهدویتhttp://www.mahdi313.org
حوزه علمیه قم